歌词
چه شود به چهره زرد من
نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من
به یکی نظاره دوا کنی
تو شهی و کشور جان تو را
تو مهی و جان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه ی غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی